سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش را بجویید که آن رشته میان شما و خداوند است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]


ارسال شده توسط مهیار در 89/9/15:: 7:13 عصر

به یاد آسمان آبی دلم ...
قرار بود نباشم اما...
این بغض بی تابم می کرد...
و سکوتی که حق می دهم به آن...
اگر نشناسد این لحظه ها را...
همین که دست قلم در دوات می لرزد
به یاد مهر تو چشم فرات می لرزد
نهفته راز «اذا زلزلت» به چشمانت
اگر اشاره کنی کائنات می لرزد...
«هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست»
بدون عشق تو بی شک صراط می لرزد..
مگر که خار به چشمان خضر خود دیدی
که در نگاه تو آب حیات می لرزد
تو را به کوثرو تطهیر و نور گریه مکن
که آیه آیه تن محکمات می لرزد
کنون نهاده علی سر،به روی شانه ی در
و روی گونه ی  او خاطرات می لرزد
غزل تمام نشد،چند کوچه بالاتر...
میان مشک سواری فرات می لرزد..
سپس سوار می افتد ،تو می رسی از راه...
که روضه خوان شوی اما صدات می لرزد..
وعصر جمعه کنار ضریح روی لبم
به جای شعر دعای سمات می لرزد ...


کلمات کلیدی :